فضاى کوفه غمبار است امشب
غم از هرسو پدیدار است امشب
سحاب غم گرفته روى مه را
زمین و آسمان تار است امشب
همه ذرّات عالم بى قرارند
هراسان چرخ دوّار است امشب
همه افلاک در سوز و گدازند
شب افشاى اسرار است امشب
سرشگ از دیده جبریل جارى
بسان درّ شهوار است امشب
ملایک در سما سر در گریبان
نبى را دیده خونبار است امشب
نداى قَدقُتل مى آید از عرش
جهان مبهوت و افگار است امشب
چه در سر دارد آیا ابن ملجم
که لرزان عرش دادار است امشب
به محراب عبادت شاه مردان
قتیل تیغ اشرار است امشب
میان خاک و خون چون مرغ بسمل
على سلطان احرار است امشب
عدالت را به خاک و خون کشیدند
ز خون محراب گلزار است امشب
براى بهترین فرزند آدم
همه عالم عزادار است امشب
ستون خیمه اشراق بشکست
رسول حق عزادار است امشب
رخ مهتابى فرزند کعبه
ز شوق وصل گلنار است امشب
بگفتا «فزت ربّ الکعبه» زیرا
شب دیدار با یار است امشب
به گردون آه فرزندان زهرا
جگرسوز و شرربار است امشب
ز چشم آسمان گر خون ببارد
در این ماتم سزاوار است امشب
ترا «فولادى» ار داغ على نیست
چرا غم یار و غمخوار است امشب
***حسین فولادى***